محل تبلیغات شما

ترجیح بند هاتف اصفهانی . برگه ی پنجم

اگر با چشم دل نگاه کنی به کاینات
همه ی صور متکثر را پرتوی از ذات
احدیت می بینی .
تا به جایی رساندت که یکی
از جهان و جهانیان بینی
این چشم دل در حکم دریچه ایست که به روی معرفت حقیقی و شناخت گشوده می شود .
توضیح:
در حکمت تصوف به نیروی استدلال عقلی نمی توان به جایی رسید ، در ایجاست که حکم عقل جای خود را به مشاهده و کشف و شهود و اشراق ، که از عشق مایه می گیرد و حکمت تصوف بر مبنای آن استوار است واگذار می کند ، بر مبنای این نتیجه باید به دو نکته توجه داشت ،
اول انکه در سیر به کمال از جنبه ی بشری به رحمانی ، جنبه ی بشری عارف از بین نمیرود ، انسان مظهر حق می گردد ،
ولی خمیر مایه ی اصلی روند تکامل او محو نمی شود و تحقق در کسوت بشر با حفظ همه ی جنبه های مثبت عالی انسان صورت می گیرد .
به عبارت دیگر در گذر سیر از علم الیقین به عین الیقین ، مرحله ی اول محو نمی شود زیرا عین الیقین صورت نمی پذیرد مگر اینکه علم الیقین سرشار از غنای درونی گردد و به کمال کامل برسد و در کمال مرگ نیست .
این عارفی که جلوه گاه جمیع اسماء است و انسان کامل است در طی این مراحل می بیند
که همه ی جنبه های معنوی رو به کمال گذاشته است .
دوم انکه در طی این مراحل ، وقفه
در حکم بهم ریختن اجزاب هماهنگ سفر معنوی است . وقفه عقب گرد و تزل است ،
پس در همین مرحله ی تردید و تزل است که سالک راه را به پیر نیازمند می سازد
و وجود پیر و مرشد ضرورت پیدا میکند .
از آثار برخی عرفای اکمل تصوف همانند
مولوی درک می کنیم که سالک در سیر معنوی خود تک رو است
بله تک رو است و رهبر و پیر را ضروری
نمی شمرد ، حتی حافظ هم که پیر مشخصی نداشت بیش از همه به ضرورت وجود پیر و رسالت خطیر او تکیه می کند و پیر را به عنوان دلیل راه ، خضر می نامد :
"قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلماتست بترس از خطر گمراهی "
عطار در مصیبت نامه اش می گوید :
سالک در مراحل سیر معنوی به پیری می رسد که در خود فانی شده و در جهان مستغرق است ،
به ظاهر در جهان ولی در معنا بیرون از جهان است ، او خورشید آسا به همه نور می پاشد ، ولی خود از سرگشتگی خویش در نفور است .
پیر عطار را باید در مراحل سلوک دید ، ولی پیر هاتف اصفهانی
یک وجود بی پیرایه ی عینی در جهان خارج
است که سالک راه می تواند بدون مانع به
زیارت او برسد ،
پیر هاتف بر خلاف پیر عطار پند نمی دهد
و به جای پند ، جام شراب هدیه می کند .
در ترجیح بند هاتف ، هم نیاز به وجود پیر احساس می شود و هم بی نیازی از او .
سالک در ابتدای سفر خود متوسل به پیر می شود و خود را عاشقی دردناک و حاجتمند می نامد که برای درمان درد خود به او متوسل شده ،
اما در بند آخر ، سالک پس از آنکه از مراحل خامی گذشت و پخته شد به دیگران می گوید که اگر از ظلمات نفس خود رهایی یابی و قلب را صیقلی دهی همه ی عالم را آکنده از نور می بینی که در پرتو آن ، راه روشن همواری را در برابر خود خواهی یافت و با وجود به
کار گرفتن چشم دل خویش دیگر نیازی به
پیر نیست .
گر ز ظلمات خود رهی ، بینی
همه عالم مشارق الانوار
کور  وش قاید و عصا طلبی
بهر این راه روشن هموار
ادامه دارد

ترجیح بند هاتف اصفهانی ، برگه ی ششم

ترجیح بند هاتف اصفهانی ، برگه ی پنجم

ترجیح بند هاتف اصفهانی ، برگه ی چهارم

، ,پیر ,ی ,سالک ,جهان ,راه ,وجود پیر ,شود و ,ترجیح بند ,سالک در ,که سالک

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها